کد مطلب:94500 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:111

خطبه 083-درباره عمرو بن عاص












[صفحه 217]

عمروعاص فطرتا آدمی گستاخ و بی پروا بود، گواهی تاریخ بر اینهمه وقاحت و دنائتش جالب و خواندنی است. مادرش نابغه دختر حرمله و از طایفه بنی حلان بود كه در جنگی اسیر شد و عبدالله ابن جذعان وی را از بازار عكاظ در مكه به كنیزی خرید این زن بدلیل اینكه موجودیت سخت بلهوس و نفس پرست و روسپی آئین بود، سرانجام از عبدالله ابن جذعان جدا شد و آشكارا به فحشا و زناكاری پیوست. در این راه از وی پسری متولد شد كه عمرو نامش نهاد بر سر پدر او میان ابولهب، امیه ابن خلف، هشام ابن مغیره، ابوسفیان ابن حرب و عاص ابن وائل اختلاف افتاد. عمرو شباهت بسیاری به ابوسفیان داشت ولی عاص ابن وائل - كه از دشمنان زشت خوی رسول خدا نیز بود- بدلیل مراوده بیشتری كه با نابغه داشت، این پسر را از خود دانست و به عمروعاص معروف شد عمروعاص در میان شامیان چنین شایع كرده بود كه علی (ع) مردی است شوخ طبع و بذله گو و نیز افزوده بود كه ما بهمین سبب وی را به خلافت برنگزیدیم. این خطبه خطاب به این پست مرد زنازاده است نفرین بر عمروعاص كه سرا پایش فتنه است و فساد! شگفتا از پسر زانیه! كدامین نابخردی در گوش شامیان خوانده كه من مردی شوخ و بذله گو هستم؟ چه یاو

ه سرائی ها كرده و چه گفتارهای گناه آلودی گفته! بدانید كه زشت ترین زشتی ها، سخن دروغ و بهتان است، و عمروعاص مردی پست و دروغگوست. وعده هایش همه ناراست است و پیمانش جملگی نادرست. چون از او پرسشی شود، در پاسخ بخل می ورزد و در كار عهد و پیمان هم، شخص نابكاری است. پیوند خویشاوندی را از هم می گسلد و چون پا به عرصه كارزار گذارد، تا لحظه ای كه تیغ از نیام نكشیده، امر و نهی بسیار كند، اما چون شمشیرها در كار آمدند، عالیترین مكر و حیله اش اینست كه شرم گاهی خود را نشان می دهد و می گریزد! به خدا سوگند، از من این سخن را بپذیرید كه من چون یاد مرگ و سرای آخرت می افتم، پشتم می لرزد و دیگر فكر و حالی به بازی و شوخ طبعی نخواهم داشت. حال آنكه فراموشی دنیای واپسین، باعث می شود كه عمرو سخن حق نگوید و راه راستی نپوید او با معاویه پیمان نبست مگر اینكه پیش كشی و هدایای فریبنده گرفت. معاویه هم بخاطر آنكه او كاملا دست از دین بردارد، مبلغ كلانی وجه نقد، به او بخشید و او را بخرید


صفحه 217.